کد مطلب:152307 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

شفای چشم مرحوم عراقی در رؤیا، توسط حضرت امام حسین
مرحوم شیخ محمود عراقی قدس سره در كتاب دارالسلام می فرماید:

در سال هزار و دویست و هفتاد و دوم هجری، كه اوایل مجاورتم در نجف اشرف بود، این حقیر را رمد (درد چشم) شدیدی عارض شد و تا آن روز مثل آن درد چشم را ندیده بودم. این درد تقریبا شش روز طول كشید و شاید من در این مدت اصلا نخوابیدم.

روزهای زیارتی مخصوصه ی آقا ابی عبدالله الحسین علیه السلام هم نزدیك بود، جمعی از طلاب به عیادتم آمدند. یكی از آنها شمسیه ی حقیر را از برای رفتن به سفر خواست، ولی من گفتم: خودم به آن نیاز دارم. او گفت: تو با این حال، چگونه می توانی بیایی؟ گفتم: هنوز مأیوس نشده ام!

بعد از اینكه آنها رفتند، اتفاقا منزل خالی بود و عیال هم در منزل نبود. تنهایی و طول چشم درد و تنگی وقت زیارت و رفتن رفقا به كربلا، باعث رقت قلبم شد، از جا برخاستم و به سوی كربلا متوجه شدم و عرض كردم: السلام علیك یا اباعبدالله! شنیده


بودم كه در روز عاشورا، در وقت اشتغال به كارزار، سلطان قیس هندی در هندوستان به چنگال شیر مبتلا شد و استغاثه به شما كرد و شما او را دریافتی! من كه اراده ی زیارتت را دارم...

این جملات را گفتم و گریه گلویم را گرفت. پس سر خود را بر پشتی گذاشتم و خوابم برد. در اثنای خواب، دیدم حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین علیه السلام بر بالای تل بلندی تشریف دارند و این حقیر در وسط آن تل ایستاده ام. پس آن حضرت با صدای بلندی فرمودند: «بیا!» حقیر به زبان حال، گویا عرض كردم: «با این چشم رمد آلود چگونه بیایم؟!».

ناگاه آن بزرگوار به سرعت از بالای آن تل، نزد من آمدند و انگشت مبارك را بر پشت چشم من نهادند، مانند كسی كه بر شخص خفته دست گذاشته است كه او بیدار شود! از خواب بیدار شدم و چشمم را باز كردم! هیچ دردی در آن احساس نكردم و عرصه ی اطاق و فضای خانه را روشن دیدم! شكر خدا را به جا آوردم و زود برخاستم و وضو گرفتم و خود را به حرم رساندم. آن طلابی را كه به عیادتم آمده بودند، در حرم مطهر دیدم! آنها برای وداع از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمده بودند، چون مرا دیدند تعجب كردند و گفتند: تو یك ساعت پیش به آن حالت بودی! چطور شد كه این طور شدی! گفتم: شنیدید كه گفتم مأیوس نیستم؟ الحمد لله خداوند به من عافیت داد!

پس از حرم بیرون آمدیم. آنها در همان روز از راه آب رفتند و حقیر فردای آن روز از راه خشكی رفتم و یك روز زودتر از آنها وارد كربلا شدم. [1] .



[1] كرامات الحسينيه ج 2، ص 40 - دارالسلام عراقي ص 488.